معنی متولد ماه مهر

واژه پیشنهادی

متولد ماه مهر

متولد ماه مهر

حل جدول

متولد ماه مهر

فیلمی با بازی لاله اسکندری


کارگردان فیلم متولد ماه مهر

احمدرضا درویش


سمبول ماه مهر

ترازو

نام های ایرانی

ماه مهر

پسرانه، مرکب از ماه + مهر (محبت یا خورشید)، نام پدر ماهیار در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی

لغت نامه دهخدا

متولد

متولد. [م ُ ت َ وَل ْ ل ِ] (ع ص) پیدا شونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). پیدا شده و زائیده شده و موجود گشته و چیزی که از چیزی پیدا شود. (ناظم الاطباء). زاده. (از دهار):
این هست وجودش متعلق به مجازی
و آن هست حصولش متولد ز ریائی.
سنائی.
- متولد شدن، متولد گردیدن. متولد گشتن. زاییده شدن. به وجود آمدن. پدید آمدن. به جهان هستی آمدن: از جانور آنچه از عفونات متولد شود چون انواع کرم و مگس، بی حس نباشند. (مصنفات باباافضل ص 434).
- متولد گردیدن، رجوع به ترکیب «متولد شدن » شود.
- متولد گشتن، رجوع به ترکیب «متولد شدن » شود.


مهر

مهر. [م ِ] (اِخ) نام مردی که بر زنی ماه نام عاشق بوده و قصه ٔ ایشان مشهور است. (برهان).

فرهنگ عمید

مهر

دوستی، محبت،
(اسم) در آیین زردشتی، رب‌النوع آفتاب،
(اسم) [قدیمی] خورشید،
(اسم) [قدیمی] ماه هفتم سال شمسی، پس از شهریور و پیش از آبان،
(اسم) [قدیمی] روز شانزدهم از هر ماه شمسی: (روز «مهر» و ماه مهر و جشن فرخ‌مهرگان / مهر بفزای ای نگار ماه‌چهر مهربان (مسعودسعد: ۵۴۸)،


متولد

زاییده‌شده،

فرهنگ معین

متولد

(مُ تَ وَ لِّ) [ع.] (اِفا.) زاییده شده، تولد یافته.


مهر

آفتاب، خورشید، دوستی، مهربانی، نام ماه هفتم از سال شمسی، نام روز شانزدهم از ماه مهر که ایرانیان جشن مهرگان را در این روز بر پا می دارند. [خوانش: (مِ) (اِ.)]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

متولد

زایچه

مترادف و متضاد زبان فارسی

متولد

زاده، زاییده

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

متولد

دوستی دارنده، کار پذیرنده، سرکار و مباشر، سازمان و یا کاری را بعهده گیرنده، سرپرست املاک موقوفه

معادل ابجد

متولد ماه مهر

771

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری